جدایی ها وحشتناک هستند بخصوص وقتی که یکی از زوج ها هنوز به طرف مقابل از نظر عاطفی وابسته باشد. این نوع افراد یکباره زمین زیر پای شان انگار دهان باز می کند. آنقدر مهیب که تصمیم می گیرند همچنان دل در گرو یار از دست رفته داشته باشند:
طبیعی است که احساس از دست دادن یک عزیز، دلهره آور است. رفتن شریک زندگی که نفس آدم است، ناامیدی و وحشت می آورد. خیلی ها تحمل این ترس را ندارند.
بعضی ها فکر می کنند شانس بهترین عشق نصیب شان شده و به هیچ وجه نمی خواهند بپذیرند که دیگر تمام شده است. آنها مطمئن هستند یافتن عشق برای بار دوم غیرممکن است.
آنهایی که شوک ناشی از جدایی را در زندگی خانواده خودشان داشتند، یا به شریک زندگی خود اعتماد نمی کنند یا دیوانه وار به آنها دل می بندند حتی بعد از جدایی..
بعضی ها از ترس پایان یافتن رابطه و تنهایی ناشی از آن، به هر توهین و تحقیری تن می دهند. دو نتیجه برای این نوع آدم در پیش است. یا از چشمِ شریک زندگی اش می افتد یا اینکه از وابستگی اش سواستفاده می شود.
وقتی همه هویت یکی از زوج ها به خوشایند نفر دوم بستگی پیدا می کند با رفتن معشوقش، همه شخصیتش را از دست خواهد داد. برای همین بعضی ها پایان یافتن رابطه را انکار می کند.