رمان جنگ و صلح اثرمشهور لئو تالستوی نویسنده شهیر روس است. وی کتاب جنگ و صلح را در سال 1869 میلادی نوشت. این کتاب یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای ادبیات جهان به شمار میرود.
در این رمان طولانی، بیش از 580 شخصیت با دقت توصیف شدهاند و یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه است و به شرح مقاومت روسها در برابر حملهی ارتش فرانسه به رهبری ناپلئون بناپارت میپردازد. منتقدان ادبی آن را یکی از بزرگترین رمانهای جهان میدانند.
نام: جنگ و صلح
نویسنده: لئو تولستوی
کشور: روسیه
زبان اصلی: روسی و مقداری فرانسوی
گونه(ها): رمان تاریخی، رمان، رمان جنگ، فلسفه
ناشر: روسیان مسنجر
در یاسنایا پالیانا از توابع استان تولا تولستوی در املاک خانوادگی وسیع در 100 مایلی جنوب مسکو زاده شد جایی که کمابیش همه عمر خانهاش بود. والدیناش وقتی کوچک بود مردند و توسط خویشان پرورش یافت. در دانشگاه ضعیف بود،
پیش از آن که به عنوان افسر توپخانه به جنگ کریمه بپیونند چند سالی را به قمار و می گساری و افتادن به دنبال زنهای کولی گذراند. در اوایل 30 سالگی ازدواج کرد، همسرش سوفیا که از خانوادهای فرهیخته و با فرهنگ بود تنها 18 سال داشت.
آنها 13 فرزند آوردند که 9 تایشان زنده ماندند. ازدواج سختی بود، با بحثهای تند و دلخوریهای دو جانبه، لئو ریش بلندی گذاشت و در بدنسازی افراط پیشه کرد و بیشتر وقت خود را در اتاق مطالعه میگذارند. آنجا چند کتاب حسابی موفق نوشت، از جمله جنگ و صلح، آناکارنینا و مرگ ایوان ایلیچ.
تولستوی خریدار باور هنر برای هنر نبود. پایبند به اینکه هنر خوب باید از خشک مقدسی و قضاوت ما کم کند و مکملی برای مذهب در پروردن مهربانی و کردار نیک باشد.منتقدین مدرن این جنبه اخلاق گرا و مبارز تولستوی را یادشان میرود. آنها نمیخواهند هنر را به رسالتی خاص بیالایند. ولی این جنبه مهمی از او است و کارهایش بدون در نظر گرفتن آن قابل فهم نیست.
تولستوی در سن 73 سالگی به علت انتشار رمان «رستاخیز» از سمت کلیسای ارتدوکس مرتد اعلام شد. او در عین حال که شخصیتی مذهبی داشت، با کلیسای ارتدوکس مخالف بود و خود ترجمۀ جدیدی از انجیل داشت.
جنگ و صلح، فراتر از یک رمان، تاریخ گویای قرن نوزدهم فرانسه است. تولستوی حدود 600 شخصیت را در این رمان طولانی به کار گرفته است، تا دیدگاههای خود در باب فلسفه و تاریخ را به مستند ترین و قابل قبولترین شیوۀ ممکن، ارائه کند.
جنگ و صلح، کتابی است که در بستر حملۀ ناپلئون به روسیه، نگاهی منتقدانه به زندگی اشراف دارد، طبقه ای که تولستوی خود از آنان است و با آگاهی کامل از پشت پردۀ این طبقه، طبل رسوایی آنان را از بام به میدان دید مردم انداخته است.
او در کتابی که منتقدانش آن را حماسهای جاودان در تاریخ روسیه میدانند، اساسیترین و روزمرهترین حالات زندگی بشر را بازگو کرده است،از تولد تا مرگ. اگرچه تعداد 180 شخصیت در این کتاب، حقیقی هستند و باقی تخیلی، اما شخصیتپردازی ماهرانۀ تولستوی گویا 580 انسان واقعی فراروی مخاطب قرار داده است.
این کتاب که بین سالهای 1865 تا 1869 نگاشته شد، تا چاپ سوم با نام کتاب 1805 منتشر میشد و از چاپ سوم به بعد بود که نام «جنگ و صلح» بر آن نهاده شد.
استراخوف، نویسنده و منتقد روسی، در این باره میگوید: «جنگ و صلح، تصویر کاملی از زندگی بشریست.
جنگ و صلح نام رمان مشهور لئو تولستوی، نویسنده شهیر روس است. وی کتاب جنگ و صلح را در سال ۱۸۶۹ میلادی نوشت. این کتاب یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای ادبیات جهان به شمار میرود. در این رمان طولانی بیش از ۵۸۰ شخصیت با دقت توصیف شدهاند و یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه است و به شرح مقاومت روسها در برابر حملهٔ ارتش فرانسه به رهبری ناپلئون بناپارت میپردازد. منتقدان ادبی آن را یکی از بزرگترین رمانهای جهان میدانند.
پنج خانواده اشرافی روس که عمدتا در این داستان حضور دارند عبارتند از: کنت بالکونسکی بزرگ، پسرش آندره و دخترش ماریا ،کنت رستوف، همسرش، پسرش نیکلای، دخترش ناتاشا ،کنت بزوخف و پسرش پییر ، واسیلی کوراگین، پسرش آناتول و دخترش هلن ،آنا میخاییلونا و پسرش بوریس.
رمان با ماجرای یک مهمانی آغاز میشود. صلح و آرامش در همهجا برقرار است و خواننده در این مهمانی با برخی از شخصیتهای مهم کتاب آشنا میشود. این مهمانی وضعیت جامعه اشرافزاده را قبل از جنگ نشان میدهد.
اما در اواخر همین مهمانی که سراسر شادی و زیبایی است، زمزمههایی از جنگ وجود دارد. افراد مختلف درباره ناپلئون صحبت میکنند که چگونه در اروپا ناآرامی ایجاد کرده است و به دنبال کشورکشایی در جهان است. جوانان با حرارت از ناپلئون صحبت میکنند و هیچ فکر نمیکنند که او ممکن است روزی به روسیه هم حمله کند. همچنین از اعلامیههای جنگ میگویند و اینکه آیا باید در جنگ احتمالی شرکت کنند یا نه.
در انتهای ضلع مردانه میز گفتگو کمکم پرشورتر میشد. سرهنگ میگفت که بیانیه اعلان جنگ در پترزبورگ منتشر شده و یک نسخه از آن همان روز با پیک مخصوص به فرماندار نظامی مسکو ابلاغ گردیده و خودش هم آن را دیده است.
پس از این مهمانی، فضای کتاب رفتهرفته به سمت جنگ میرود. شخصیتهای مهم از پیوستن به ارتش میگویند و فرماندهان در حال سازماندهی نیروهای خود هستند. در اینجا مردم روسیه را میبینیم که باید تصمیم سختی بگیرند. روسها باید آماده باشند تا با فرانسویهایی بجنگند که علاقه بسیار زیادی به آنها دارند. آرزوی هر فرد روسی است که روزی به فرانسه، به پاریس سفر کند.
روسها به حدی به فرانسه علاقه دارند که در مهمانیهای خود اغلب به زبان فرانسوی صحبت میکنند و دوست دارند فرزندان خود را برای تحصیل به فرانسه بفرستند. سبک زندگی فرانسوی را دنبال میکنند و در بیشتر زمینهها راه فرانسویها را دنبال میکنند اما حالا باید تصمیم بگیرند که به جنگ با آنها بروند.
صحبت درباره همه شخصیتهای کتاب تقریبا غیرممکن است (گفته میشود بیشتر از ۵۰۰ شخصیت در این رمان وجود دارد) اما در اینجا تلاش میکنیم به چند شخصیت مهم اشاره کنیم. افرادی که شخصیتهای کلیدی رمان محسوب میشوند و اگر خواننده با دقت روابط آنها را زیر نظر داشته باشد، در طول خواندن رمان با مشکل مواجه نخواهد شد.
یکی از این شخصیتها، ناتاشا است. دختر زیبا، پرجنبوجوش و سیزده ساله کنت رستف که در رمان تایید زیادی روی او میشود. شخصیتی که به شکل اساسی دستخوش تغییر و تحول میشود. پیشنهاد میکنیم هنگام مطالعه کتاب توجه ویژهای به ناتاشا داشته باشید.
یکی دیگر از شخصیتهای مهم کتاب پییر است. فرزند نامشروع کنت بزوخف بزرگ. کسی که بسیار مشهور و ثروتمند است. پییر که به تازگی از فرانسه آمده است به دستور پدر از مسکو به پترزبورگ آمده و وارد محافل اشرافی میشود. در ادامه پییر خود را وارث ثروت عظیم کنت بزوخف میبیند و توجه همه را برمیانگیزد.
جنگ و صلح رمانی عظیم است که هر خوانندهای را شگفتزده میکند. رمانی که در کنار داستان خود روایت مهمی از تاریخ را نیز دربرمیگیرد. تالستوی خود اذعان دارد که اندکی خصلتهای فردی را فدای طرح تاریخی رمان کرده است.
روایت تاریخی کتاب در سراسر رمان گسترده است و تالستوی در بخشهایی خاص، به طور کلی جنبه داستانی را کنار میگذارد و درس تاریخ میدهد. و در ادامه همین درس تاریخی را در قالب داستان پیش روی خواننده قرار میدهد، چیزی که باعث میشود از خواندن کتاب لذت ببریم. تعادل بین قسمتهای تاریخی و داستانی کتاب به خوبی برقرار است و به هیچ وجه خستهکننده نیست.
همانطور که در خلاصه کتاب اشاره شد، این رمان شامل حمله ناپلئون به روسیه نیز میباشد. جنگی که رنج و بدبختی زیادی با خود به همراه داشت و نویسنده در بخشهای مختلف درسهای مهمی از این موضوع تقدیم خواننده میکند. از جنگ و صلح میتوان درسها و پیامهای مختلفی دریافت کرد اما شاید وجه مشترک همه پیامهای کتاب این باشد که: در این دنیای پر از خشونت، پر از حماقت حاکمان، پر از جنگ و خونریزی، پر از نفرت و کینه، پر از نا آگاهی و حماقت، هنوز هم میتوان شاد بود. هنوز هم میتوان خوشبخت بود و در سخت ترین شرایط و در بدترین جنگها هنوز هم میتوان عاشق شد و به زندگی امید داشت.
ترس از جنگ ممکن است در دل هر فردی وجود داشته باشد اما این ترس مانع ادامه زندگی نخواهد شد. رنج و مشقت حاصل از جنگ ممکن است تا سالها بعد از آن ادامه داشته باشد اما این موضوع نباید جلوی زندگی کردن را بگیرد. در واقع هر فردی آزاد است که انتخاب کند به چه شکل با این موضوع روبهرو میشود.
یکی از درسهای مهمی که تالستوی در این رمان به ما میدهد همین موضوع آزادی است. در واقع تالستوی به ما میگوید جنگی که میان فرانسه و روسیه اتفاق افتاد به سبب دستور ناپلئون و یا امپراتور روسیه نبود. این جنگ نتیجه اجرای دستورهای مختلفی در ردههای مختلفی بوده است و نمیتوان آن را به یک نفر نسبت داد.
تقریبا در همه جای کتاب شما با توصیفات درجهیک روبهرو هستید و این موضوع در قسمتهای جنگی کتاب به بالاترین سطح خود میرسد. جایی که ارتش دو کشور با هم روبهرو میشوند و این فکر در ذهنها شکل میگیرد که آیا اصلا این جنگ ضروری است؟
چرا من باید در این جنگ شرکت کنم و چرا باید طرف مقابل را بکشم؟ رشد شخصیتی افراد در مواجهه با این جنگ به خوبی در کتاب نشان داده شده است و ما میبینیم که در جنگ، آدمهای بیگناهی حضور دارند که زندگی برای آنها میتوانست به طور کلی متفاوت باشد.