قسمت چهارم :زندگی آسان است، نگران نباش
نوشته : آنیس مارتن لوگانبا ذوق و شوق برایم تعریف کرد چه خبر است. حرف هایش اندک اندک مرا به خانه و زندگی ام برگرداند. انگار راه نفس کشیدنم را باز کرده باشد، مرا از ترس ها...
۰
۷۲۹
نوشته : آنیس مارتن لوگانبا ذوق و شوق برایم تعریف کرد چه خبر است. حرف هایش اندک اندک مرا به خانه و زندگی ام برگرداند. انگار راه نفس کشیدنم را باز کرده باشد، مرا از ترس ها...
نوشته : آنیس مارتن لوگانساعت سه و نیم بعد ازظهر خیلی زود رسید. از ترس اینکه بالا بیاورم، ناهار نخوردم. خودمو راضی کردم لای در ویلای ادوارد را باز کنم تا سگش را به داخل ب...